مروری بر زندگی هنری داریوش مهرجویی

مسعود سخایی‌پور، LJI Reporter – ونکوور 

«مش‌حسن بلوری‌ها ریختند اینجا. می‌خوان منو بدزدن. می‌خوان منو بندازن تو چاه، می‌خوان سر من رو ببرن.» 

~ از دیالوگ‌های فیلم «گاو» ساختهٔ داریوش مهرجویی

داریوش مهرجویی نویسنده، کارگردان و تهیه‌کننده‌ای بود که با فیلم سینمایی «گاو» در اواخر دههٔ ۴۰ جایگاه سینمای ایران را در عرصهٔ جهانی تغییر داد. او از معدود کارگردان‌های ایرانی‌ بود که بیشتر فیلم‌هایش اقتباس از آثار ادبی بوده است. او علاوه بر کارگردانی، رُمان‌نویس هم بود و اعتقاد داشت کار فیلم و نوشتن رمان هیچ فرقی با هم ندارند و هر فیلمی به‌مثابه یک رمان است. می‌گفت: «همیشه وسوسهٔ نوشتن داشته‌ام و سناریو همهٔ فیلم‌هایم را خودم نوشته‌ام و اُنسی با کلام و شیوه‌های نگارش دارم و سعی کرده‌ام خودم را در کوران ادبیات دنیا و ایران بگذارم، و چون کار دیگری بلد نیستم، نوشته‌ام.» علاقه در مهرجویی نسبت به اقتباس، به علاقهٔ وافرش به کتاب هم برمی‌گردد، چرا که ازجمله فیلمسازان کتاب‌خوان بود. 

براساس نتایج یک نظرسنجی در سال ۱۳۸۳، مهرجویی با آفریدن هفت شخصیت، بیشترین شخصیت سینمایی ماندگار را در سینمای ایران خلق کرده‌ است. همچنین، شخصیت هامون در فیلمی به‌همین نام از مهرجویی، ماندگارترین شخصیت در تاریخ سینمای ایران دانسته شده‌ است. مهرجویی بارها جزو برترین فیلمسازان تاریخ سینمای ایران انتخاب شد، ازجمله در نخستین رأی‌گیری مجلهٔ فیلم به‌سال ۱۳۶۷ و در رأی‌گیری سال ۱۳۷۸ مجلهٔ دنیای تصویر و همچنین در نظرسنجی سال ۱۳۸۱ مجلهٔ نقد سینما. او در رأی‌گیری سال ۱۳۹۸ مجلهٔ فیلم، به‌عنوان بهترین کارگردان تاریخ سینمای ایران انتخاب شد.

داریوش مهرجویی در ۱۷ آذر ۱۳۱۸ در تهران به‌ دنیا آمد. در نوجوانی به موسیقی علاقه‌مند شد و مدت کوتاهی در کلاس آموزش موسیقی آقای زندی شرکت کرد. نزد پدرش که موسیقی ایرانی را خوب می‌شناخت، به نواختن سنتور پرداخت و بعد با موسیقی کلاسیک غربی آشنا شد و به نواختن پیانو و حتی نوشتن قطعاتی برای پیانو پرداخت.

در هفده‌سالگی به سینما علاقه‌مند شد و برای درک بهتر فیلم‌های روز به آموختن زبان انگلیسی پرداخت. تحصیلات مقدماتی را در تهران به پایان برد. بیست‌ساله بود که برای ادامهٔ تحصیل به کالیفرنیا رفت. نخست به خواندن سینما روی آورد اما خیلی زود سینما را رها کرد و به فلسفه پرداخت و در سال ۱۳۴۴ از دانشگاه یوسی‌ال‌ای لیسانس فلسفه گرفت. در همین سال سردبیری نشریهٔ پارس ریویو در لس آنجلس را به‌عهده گرفت و سال بعد به تهران آمد و در سال ۱۳۴۶ نخستین فیلم خود به نام «الماس ۳۳» را که فیلمی بسیار پرهزینه اما ناموفق بود، ساخت.

سال ۱۳۴۸ اما مهرجویی انقلابی در سینمای ایران به پا کرد. او با همکاری غلامحسین ساعدی فیلمنامهٔ «گاو» را از روی یکی از داستان‌های کوتاه مجموعهٔ «عزاداران بیل» اثر غلامحسین ساعدی نوشت و فیلم آن را ساخت. بدون شک یکی از مهم‌ترین دستاوردهای ساخته‌شدن «گاو»، این بود که پیوندی عمیق میان سینما و ادبیات شکل گرفت. «گاو» جزو آثار موج نو سینمای ایران محسوب می‌شود و جایزهٔ ویژهٔ هیئت داوران جشنوارهٔ بین‌المللی فیلم برلین در سال ۱۹۷۲ را به دست آورد. در مسیر ساخت این فیلم سانسورهای عجیبی رخ داد، به‌گونه‌ای که به‌گفتهٔ مهرجویی حتی شهربانی از او خواسته بود تا دیوارهای روستای محل فیلمبرداری را سفید کنند تا فیلم سیاه‌نمایی نباشد! فیلم در مسیر اکران نیز با موانعی مواجه شد و در ابتدا توقیف بود. هوشنگ کاووسی، منتقد مشهور و بسیار سخت‌گیر، در سال ساخته‌شدن فیلم «گاو»، می‌نویسد: «فیلم مهرجویی را که تماشا می‌کنم، آن را در فضای غنی و گسترده صمیمی می‌یابم و اندیشه‌هایش را که با مرکب نور بر پردهٔ سینما نوشته می‌شود، با چشم روح می‌خوانم و به‌خاطر راست‌گویی‌هایش به او تبریک می‌گویم و با صمیمیتی که فیلمش به ما می‌آموزد، دستش را می‌فشارم. «گاو» فیلمی است در یک قدمیِ یک اثر فوق‌العاده.»

مهرجویی یک سال بعد از «گاو» براساس فیلمنامه‌ای از علی نصیریان، فیلم «آقای هالو» را کارگردانی کرد. «آقای هالو» داستان مردی کودن و دهاتی است که علی نصیریان نقشِ آقای هالو را در آن بازی کرده و بی‌اغراق ماندگارترین اثر نصیریان نیز است. آقای هالو از شهرستان عازم تهران می‌شود تا یکی از دختران تهرانی را به همسری خود درآورد. آقای هالو هنگام رسیدن به تهران دچار مشکلات عدیده‌ای می‌شود تا اینکه روزی در یک فروشگاه لباس‌فروشی با دختر زیبارویی با هنرمندی فخری خوروش آشنا می‌شود غافل از آنکه آن دختر فاحشه است و در روسپی‌خانه کار می‌کند و معشوقهٔ مرد قلدری با هنرمندی عنایت‌الله بخشی است. آقای هالو با مرد قلدر درگیر شده و از او کتک می‌خورد و سرانجام با دلی شکسته و پر از اندوه تهران را به‌سمت دهات خویش ترک می‌کند. «آقای هالو» نه‌تنها یکی از تأثیرگذارترین آثار داریوش مهرجویی به حساب می‌آید، بلکه در سینمای ایران نیز اثر قابل‌تأملی محسوب می‌شود.

در نخستین سال از دههٔ ۵۰، مهرجویی در همکاری دیگری با علی نصیریان به‌عنوان بازیگر نقش اصلی، فیلم «پستچی» را کارگردانی کرد. احمدرضا احمدی هم یکی از نقش‌های اصلی این فیلم را بازی می‌کند. فیلم، با نگاهی مارکسیستی استیصال و اسارت ناشی از قدرت ساختار اشرافی را از همهٔ جهات نشان می‌دهد. اینکه چگونه تن‌ و روح آدمی به استعمار درمی‌آید. 

اما اتفاق ویژهٔ دیگری در کارنامهٔ فیلمسازی این کارگردان، در سال ۵۳ رقم خورد. فیلم سینمایی «دایرهٔ مینا» حاصل اقتباس دیگری از قصه‌های غلامحسین ساعدی در کارنامهٔ مهرجویی بود. فیلمی با سوژه‌ای تلخ و مرتبط با معضلات اجتماعی که براساس برخی روایت‌ها، بازتاب‌های آن منجر به تسریع در تأسیس سازمان انتقال خون ایران شد. فیلم به‌مدت سه سال توقیف بود و سرانجام در سال ۱۳۵۶ پروانهٔ نمایش گرفت و در ابتدای سال ۱۳۵۷ اکران شد. «دایرهٔ مینا» در جشنوارهٔ پاریس در سال ۱۹۷۷ و سپس برلین به نمایش درآمد و جوایزی نیز از این دو جشنواره دریافت کرد. به‌اعتقاد برخی از منتقدان، این فیلم بهترین اثر داریوش مهرجویی است.

در سال‌های پایانی دههٔ ۵۰ و ابتدای دههٔ ۶۰ داریوش مهرجویی برای مقطعی کوتاه به فرانسه مهاجرت می‌کند، اما بازگشت او به ایران و ازسرگرفتن ساخت فیلم در میانهٔ دهه ۶۰ منجر به اتفاقاتی ویژه در کارنامهٔ این فیلمساز می‌شود. «اجاره‌نشین‌ها» به‌عنوان یکی از موفق‌ترین فیلم‌های کمدی سینمای بعد از انقلاب، در سال ۶۵ و براساس طرحی که داریوش مهرجویی در پاریس نوشته بود، ساخته می‌شود. فیلمی درخشان که تاریخ انقضا ندارد و همچنان دیده می‌شود و تمام نسل‌ها می‌توانند با آن ارتباط بگیرند. این فیلم نقطهٔ عطفی در تولید فیلم کمدی در ایران محسوب می‌شود، زیرا نه‌‌تنها با دیالوگ بلکه به‌زبان تصویر با تماشاگر رابطه برقرار می‌کند.

مهرجویی در گام بعدی خود فیلم «شیرک» را براساس فیلمنامهٔ مشترکی با کامبوزیا پرتوی و به تهیه‌کنندگی مسعود کیمیایی ساخت که از معدود فیلم‌های نوجوانانهٔ کارنامه این فیلمساز هم محسوب می‌شود.

سال ۶۸ اما سالی است که یکی از به‌یادماندنی‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران یعنی «هامون» متولد می‌شود. فیلمی مهم در تاریخ سینمای ایران که داریوش مهرجویی با نقش‌آفرینی درخشان و ماندگار خسرو شکیبایی آن را کارگردانی کرد و همچنان از نگاه برخی منتقدان، شاخص‌ترین فیلم کارنامهٔ این فیلمساز محسوب می‌شود. همان فیلمی که هنوز هم که هنوز است بریده‌هایش در شرایط مختلف در فضای مجازی دست‌به‌دست می‌شود. کمتر ایرانی‌ای پیدا می‌شود که با هامون نزیسته باشد. این فیلم دغدغه‌های فلسفی خود فیلمساز است که از زبان حمید هامون بیان می‌شود. هامون مهم‌ترین فیلم مهرجویی است؛ فیلمی برآمده از نگاه او به فرهنگ کهن عرفان و خودشناسی در ایران.

«بانو»، «سارا» و «پری» عناوین فیلم‌هایی است که داریوش مهرجویی در سال‌های ابتدایی دههٔ ۷۰ کارگردانی کرد و همان‌طور که از عناوین آن‌ها مشخص است، به دنیای زنان و مصائبشان می‌پردازد. او علی‌رغم مردبودن؛ جهان زنانه را به بهترین شکل ممکن نشان می‌دهد. در ادامهٔ همین مسیر، فیلم «لیلا» در سال ۱۳۷۵ ساخته شد که جایگاه لیلا حاتمی را به‌عنوان یکی از بازیگران تأثیرگذار در سینمای ایران تثبیت کرد. مهرجویی در این فیلم‌ها به ارائهٔ تصویری متفاوت از زن و اهمیت نقش زن در فضای خانوادهٔ ایرانی می‌پردازد. «بانو» نمونهٔ یک شخصیت مستقل در ادارهٔ خانه و زنی بسیار قوی در غیاب و طرد همسر، «سارا» نمونهٔ یک شخصیت استوار در برابر مشکلات مالی و حامی مرد خانواده که در نهایت در برابر ناسپاسی همسر طغیان می‌کند، و «لیلا» نمونهٔ زنی صبور و منفعل در برابر سنت‌های خانوادگی.

«درخت گلابی» را هم داریوش مهرجویی با اقتباس از داستانی به‌قلم گلی ترقی در سال ۱۳۷۶ کارگردانی کرد. فیلمی که با روایت سرگشتگی‌های یک نویسنده، همچنان بخشی از دغدغه‌های فلسفی مهرجویی در سینما را نشان می‌دهد. سرخوردگی روشنفکرانی که زمانی می‌خواستند تمام دنیا را تغییر دهند و در میان‌سالی به نوعی عرفان‌گرایی و انزوای باب روز پناه می‌آورند.

دههٔ هشتاد را مهرجویی با کارگردانی فیلم تلخ و تکان‌دهندهٔ «بمانی» آغاز کرد. فیلمی اپیزودیک دربارهٔ خودسوزی زنان ایلامی، با روایت‌هایی از دخترانی که قربانی تنگ‌نظری و تعصب بزرگ‌ترهای خود می‌شوند. فیلمنامهٔ این اثر نوشتهٔ وحیده محمدی‌فر است.

دو سال بعد اما فیلمی با حال‌وهوای کاملاً متفاوت با امضای مهرجویی به سرانجام رسید؛ «مهمان مامان» در سال ۱۳۸۲ و در قالب اقتباس از داستانی به‌قلم هوشنگ مرادی کرمانی کارگردانی شد. پروژه‌ای که مهرجویی نسخه‌ای سریالی از آن را هم در اختیار تلویزیون قرار داد و در اکران عمومی هم یکی از موفق‌ترین آثار این فیلمساز در برقراری ارتباط با مخاطب عام بود. وحیده محمدی‌فر با نوشتن فیلمنامهٔ «مهمان مامان» به‌همراه داریوش مهرجویی و هوشنگ مرادی کرمانی در عرصهٔ فیلمسازی به اوج شهرت رسید. به‌طوری که پس از آن در تمامی آثار داریوش مهرجویی به‌عنوان نویسنده نقش داشت.

سه سال بعد اما نوبت به جنجالی‌ترین و مشهورترین فیلم کارنامهٔ این فیلمساز رسید. مهرجویی در سال ۱۳۸۵ فیلم «سنتوری» را ساخت که نتوانست به‌راحتی وارد چرخهٔ اکران عمومی شود و حاشیه‌ها باعث توقیف آن شد. او پیرامون ممنوعیت نمایش این فیلمش از سوی وزارت اطلاعات گفت: «در مورد فیلم «سنتوری»، آن را برداشتند قیمه‌قیمه کردند و سوزاندند؛ آن‌هم بدون هیچ دلیلی، فقط به‌دلیل غرض شخصی.»

بعدها نسخهٔ قاچاق فیلم به‌صورت گسترده در دسترس مخاطبان قرار گرفت. البته مردم بیش از صد میلیون تومان به شماره حسابی که از سوی تهیه‌کننده و مهرجویی اعلام شد، واریز کردند. فیلم‌نامهٔ این اثر را مهرجویی با کمک وحیده محمدی‌فر نوشت. اثری که دو مضمون کلی را پیش روی خود می‌بیند؛ یکی تضاد سنت و مدرنیته در جامعهٔ ایران، و دیگری زوال یک هنرمند در جامعه‌ای که درکی سطحی از هنر دارد. فیلم برداشتی آزاد از «عقاید یک دلقک» اثر هاینریش بل است. همچنین خاطرات خانوادگی رامین اسکندری نویسندهٔ غیرحرفه‌ای شیراز در یاداشت‌هایی تحت عنوان «بهار سیاه» دستمایهٔ اصلی فیلمنامه‌ای شد در ارتباط با زندگی نافرجام برادر ناکام بزرگ‌ترش، پیمان اسکندری که در اوج هنر و تحصیل به بیراهه و اعتیاد افتاد و عشقی اشتباه علی‌رغم تلاش خانواده و نزدیکان او را تا مرگ سوق داد.

بعد از حواشی فیلم «سنتوری» مسیر فیلمسازی داریوش مهرجویی به‌ سمت و سویی رفت که دیگر نتوانست به دوران اوج خود بازگردد. او در دههٔ ۹۰ چهار فیلم «نارنجی‌پوش»، «چه خوبه که برگشتی»، «اشباح» و «لامینور» را کارگردانی کرد که چندان مورد توجه منتقدان قرار نگرفت. در تمام این فیلم‌ها وحیده محمدی‌فر در مقام فیلمنامه‌نویس ظاهر شد.

زنده‌یاد داریوش مهرجویی شش دهه از هشت دههٔ عمر خود را به فیلمسازی و سینما اختصاص داد و هیچ‌گاه از فیلم‌ساختن و کسب تجربه‌های تازه در این عرصه خسته نشد. او فیلمسازی بود که با تمام فرازوفرودها در کارنامه‌اش، خاطرات بسیاری را برای سینمادوستان ایرانی به یادگار گذاشته است. او عاشق سینما بود و با آن زندگی می‌کرد. مهرجویی نویسندهٔ بسیار خوبی نیز بود. همیشه می‌گفت زمان‌هایی که فیلم نمی‌سازد، ترجیح می‌دهد رُمان بنویسد. او رمان‌هایی را چون «در خرابات مغان»، «خاطرات پاریس»، «عوج کلاب»، «به‌خاطر آن رسید لعنتی»، «برزخ ژوری» و «سفر به سرزمین فرشتگان» از خود به جا گذاشته است.

در شهرمان ونکوور دسترسی به تعدادی از آثار داریوش مهرجویی از طریق کتابخانه‌ها و کتاب‌فروشی‌ها امکان‌پذیر است. آثار دردسترس او در ونکوور به شرح زیر است:

کتاب‌فروشی پان‌به

فیلم سارا

فیلم مهمان مامان

فیلم سنتوری

فیلم بانو

کتابخانهٔ ونکوور

کتاب برزخ ژوری

فیلم گاو

فیلم دایرهٔ مینا

فیلم درخت گلابی

فیلم سنتوری

فیلم مهمان مامان

فیلم اجاره‌نشین‌ها

فیلم لیلا

مروری بر زندگی هنری داریوش مهرجویی

کتابخانهٔ وست ونکوور

کتاب برزخ ژوری

کتاب آن رسید لعنتی

کتاب سفر به سرزمین فرشتگان

کتاب در خرابات مغان

فیلم لیلا

فیلم سارا

فیلم هامون

مروری بر زندگی هنری داریوش مهرجویی

کتابخانهٔ شهر نورث ونکوور

کتاب در خرابات مغان

کتاب به‌خاطر یک فیلم بلند لعنتی

کتابخانهٔ بخش نورث ونکوور

فیلم درخت گلابی

کتابخانهٔ برنابی

فیلم درخت گلابی

فیلم سارا

فیلم هامون

فیلم لیلا

فیلم گاو

بی‌شک او از ستون‌های مهم سینمای ایران، به‌خصوص موج نو، بوده و آثار ماندگارش در تاریخ سینمای ایران جاودانه خواهند ماند. یاد و نامش زنده و مانا.

ارسال دیدگاه